آسیبهای اجتماعی، خانواده را نشانه گرفته است.
این روز ها کمتر کسی است که در کشور نگران افزایش و تنوع آسیب های اجتماعی فضای واقعی و مجازی نباشد.گاهی اوقات این نگرانی ناشی از درگیری مستقیم افراد هست و طعم تلخ آسیب های اجتماعی را چشیدند وگاهی اوقات هم ناشی از درگیری غیر مستقیم.بگونه ایی که از درگیری افراد دیگر در حوزه آسیب های اجتماعی نگران می شوند.چون شیوع و بروز آسیب های اجتماعی به دلیل تبعات منفی آن هر دیواری را می تواند خراب کند به همین دلیل امروزه آسیبهای اجتماعی به عنوان یک عامل قوی در تهدید جدی امنیت روانی و اجتماعی محسوب می شود. تاثیرات آسیب های اجتماعی فقط برروی افراد آسیب دیده اجتماعی نیست بلکه خانواده ها و جامعه هم ازآن ها تاثیر می پذیرند.
با بررسی آسیبشناسی خانواده در دنیا آشکار میشود که در دوران شکوفایی دانش، تکنولوژی و صنعت و فناوری های نوین، توسعه دسترسیبه انواع رسانه ها، توسعه شهر نشینی، استحکام و کانون گرم خانواده کمتر مورد توجه قرار گرفته و این غفلت ضربات شکنندهای را به جامعه وارد کرده است. از آنجا که خانواده، کوچکترین نهاد اجتماعی است که اساس و زیرساخت واحدهای بزرگتر به شمار میرود، میزان موفقیت و سهمی که افراد برای ایفای نقش در واحدهای بزرگ اجتماعی ایفا میکنند بستگی تام به نحوه رشد و تربیت و شکوفایی استعدادهای آنها در کانون خانواده دارد.
فراموش نکنیم که در صورت بروز و شیوع آسیبهای اجتماعی در جامعه هیچ دیواری حتی خانواده نمیتواند مانع آثار تخریبی آن شود. یک ویژگی مشخص در حوزه آسیبها وجود دارد و آن نگرانی خانوادهها از گسترش آسیبهای اجتماعی چون اعتیاد، طلاق، خشونتهای اجتماعی و خشونتهای خانگی، افزایش ورودیهای زندان، طلاق، و… است.افرادی که درگیر آسیبهای اجتماعی و جرایم میشوند عموما در خانوادهای حداقل متشکل از همسر، فرزندان و اطرافیان زندگی میکنند، لذا تاثیرپذیری از وضعیت نابسامان ناشی از آسیبهای اجتماعی گریزناپذیر است. یک ارتباط مستقیم بین آسیبهای اجتماعی و بروز تاثیرات منفی در خانواده وجود دارد و هرقدر آسیبهای اجتماعی گسترش پیدا کند، خانواده بیشتر تحت تاثیر پیامدهای منفی ناشی از آسیبها قرار خواهد داشت و به تبع آن هرچه خانواده تحتتاثیر آسیبها باشد، امنیت اجتماعی و مدیریت اجتماعی دچار مشکل میشود. این وضعیت منحصر به کشور ما نیست و در همهجای دنیا این چرخه به این شکل عمل میکند. لازم به ذکر است فرزندان و زنان به مراتب در این شرایط آسیب بیشتری خواهند دید و از این بابت نگرانیهای جدیتری متوجه جامعه است. به عنوان مثال طبق آمار ارایه شده توسط دبیر کل ستاد مبارزه با مواد مخدر ریاست جمهوری در گردهمایی مبلغان مذهبی که در هفته قبل برگزار شد «در ایران ۲ میلیون و ۸۰۰ هزار نفر مصرف کننده مستمر مواد مخدر و یک میلیون و ۶۰۰ هزار نفر مصرف کننده غیرمستمر وجود دارد».تاملی بر همین آمار نشان می دهد اگر بر فرض را بر مصرف کنندگان مستمر بگذاریم و میانگین بعد خانوار را 4/3 نفر در نظر بگیریم تعداد افرادی که مستقیم در درون خانواده افراد مصرف کننده مواد مخدر بطور مستقیم طعم تلخ مواد مخدر را می چشند بیش از نه میلیون و پانصد هزار نفر هستند.لذا نباید از کنار این عدد به آسانی گذشت.تاملیب بتاثر مواد مخدر بر طلاق، خشونت خانگی شامل: همسر آزاری، کودک آزاری،و ... نیز نشان می دهد که اعتیاد به مواد مخدر و روانگردان ها به عنوان معضل اول کشور در حوزه اجتماعی نقش بسیار مهمی بر بی ثباتی و عدم آرمش در درون خانواده دارد.حال اگر آمار سایر دعاوی و جرایم خانوادگی از قبیل: الزام به تمکین، ترک انفاق، عسر و حرج و .. را هم به این آمار ها اضافه کنیم باز هم متوجه تخریب بیشتر خانواده می شویم.ضمن این فراموش نکنیم که افرادی که مرتکب جرم و وارد زندان می شوند، پیامد های منفی آن را خانواده باید تحمل کنند.
این نکته را اضافه کنم که در عین حال که خانواده از آسیب های اجتماعی تاثیر می پذیرد، می تواند در کنترل وکاهش آسیب های اجتماعی نقش به سزایی داشته باشد. گرچه معتقدم نباید فقط به خانواده تکیه کرد و چرا که در کنترل وکاهش آسیب های اجتماعی هم فرد، هم خانواده و هم جامعه باید مورد توجه قرار گیرند و نگاه به حوزه مدیریت آسیبهای اجتماعی در سطوح مختلف باید یک نگاه همهجانبه باشد. اعتقاد من این است که خانواده یکی از مورد وثوقترین کانونهای اجتماعی است که سلامت جامعه در گرو سلامت آن است و نباید بهراحتی از کنار آن بگذریم. بنابراین باید از ظرفیت خانواده در مدیریت هوشمندانهتر حوزه آسیب های اجتماعی بیشتر و بهتربهره بگیریم و اعضاءخانواده بویژه کودکانمان را از کودکی، برای اینکه در آینده عضو موثری در خانواده باشند، تربیت کنیم.نگرانی ما اینجاست که خانواده عمدتا از مطرح کردن مشکلات و مسائل خود در بیرون از خانواده اکراه دارد و این خصیصه منجر به مزمن شدن مشکلات درون خانواده میشود که درمان آن را به مراتب دشوارتر خواهد کرد. بزرگترین دلیل گسترش و رشد آسیبهای اجتماعی هم همین موضوع است که ما نخواستهایم آسیبهای اجتماعی را به عنوان یک معضل بپذیریم.
در بازتوانی افراد آسیب اجتماعی هم خانواده نقش دارد. گرچه معتقدم که هم فرد، هم خانواده وهم جامعه می توانند تاثیر گذار باشند. اول خود فرد است که باید باور کند تا پایان عمر نباید و نمیتواند درگیر آسیب باشد و باید باور داشته باشد که میتواند مسیر زندگی خود را عوض کند. دوم، محیطهای اجتماعی(جامعه) است. پذیرش اجتماعی در جامعه میتواند بستری فراهم کند تا افرادی که به هر دلیلی درگیر مشکل شدهاند بتوانند به زندگی طبیعی، درست و مستقل بازگردند. یکی از گروههایی که در بازگشت و بازتوانی این افراد نقش مهمی دارد، خانواده است. همانگونه که خانواده در هنگام بیماری نقش حمایت گری خود را در حد اعلا بروز میدهد، در هنگام درگیری فرد با آسیبهای اجتماعی نیز همین خانواده میتواند در بازگشت او به زندگی سالم موثر باشد. از در بیرون انداختن و عدم پذیرش واقعی و… راه را برای غرق شدن بیشتر در جرایم و آسیبها باز میکند. هرچند این کار بسیار سخت است. اگر قرار است خانواده سالمی داشته باشیم، هر کدام از ما در درون خانواده باید عاملی باشیم برای اینکه آن خانواده بانشاط و مسئولیتپذیر باشد و کیفیت روابط مان به گونهای باشد که از بودن در کنار یکدیگر احساس آرامش داشته باشیم. آرامشی که میتواند به ایفای نقشهایمان در خانواده و جامعه کمک کند.
سید حسن موسوی چلک
رییس انجمن مددکاران اجتماعی ایران( روزنامه شرق ۱۰ شهریور ۹۸)
|