اولین سایت مددکاری اجتماعی ایران- مقالات مددکار
راه امید راه بهبودی (با اتکاء به خود، خدا و اراده پیروزید)

حذف تصاویر و رنگ‌ها  | تاریخ ارسال: 1394/7/12 | 

راه امید راه بهبودی (با اتکاء به خود، خدا و اراده پیروزید)

موضوع درباره فرآیند بهبودی، با توضیحاتی از حالات و احوالات معتادان، به عبارتی توضیحاتی جزئی درباره مسیر بهبودی، چیزی که من در اینجا تمرکز خود را قرار دادم، ایجاد شرایط آرام، با ثبات، حس همدردی و نگهداشتن کانون خانواده و همچنین کمک گرفتن از افراد متخصص در این حیطه و در راه بهبودی است. اعتیاد یک بیماری مزمن است. اکثر متخصصان (مددکاران، روانشناسان و…) اعتیاد را یک بیماری می دانند که فکر می کنم همین که اعتیاد را یک بیماری ببینیم کمک زیادی در حل مشکل می کند نه اینکه به دید عامه آن را یک تفریح، یک هوس خود خواسته ببینیم. اعتیاد یک بیماری است شاید بهتر باشد که این گونه به این عزیزان نگاه کنیم. یک بیماری با شرایط سخت اما با کمک صحیح و درک درست ما اطرافیان می تواند بسیار آرام و پیوسته به راهی هموار برای معتادان تبدیل شود. در این مقاله از مطالب کلی و جالب توجه کتب که برای جدایی و رهایی از این بیماری نوشته شده علی الخصوص از پیشنهادات انجمن معتادین گمنام استفاده کرده ام.
نیاز های بهبودی : خیلی از معتادین به دلیل نداشتن درک درست از ترک اعتیاد، ترک را تنها به معنی قطع مصرف مواد می دانند و این در حالیست که یک بخش درمان، قطع مواد مخدر و بخش دیگر اجتناب از رفتارهای معتاد گونه است. ما باید همه جوانب زندگی یک فرد معتاد را در نظر بگیریم. اعتیاد یک بیماری چند بعدی است که به شدت بر ذهن و بدن ما تاثیر می گذارد. ترک اعتیاد راحت و آسان نیست، راهی طولانی دارد و نیاز به همکاری اطرافیان، اگر ما بتوانیم شرایطی مناسب علی الخصوص در مکان زندگی فرد معتاد فراهم کنیم شاید بتوانیم این بیماری مزمن و غیر قابل درمان به طور قطع را کنترل کنیم. معتادین عضوی آسیب پذیر هستند. آنها جز اقشاری هستند که زندگی خود را چه از لحاظ مادی و معنوی می بازند. پس باید راه سخت را برای آنها کمی آسان کنیم، شرایط معنوی آنها را کمی بهبود باید بخشید، بیشتر این عزیزان از کار بیکار می شوند چون امنیت روحی و روانی سابق را ندارند و میتوانند به غیر خود به دیگران هم آسیب برسانند، کانون گرم خانواده را هم از دست می دهند پس باید کمک کنیم تا درمان را آغاز کنند، البته خود فرد معتاد هم باید بخواهد که در این راه قدم بگذارد، روشهای بهبودی را همراه با متخصصان قدم به قدم طی کند، امکانات رفاهی تفریحی و آموزشی مورد نظر این افراد را هم باید فراهم کنیم، همراه بودن کانون خانواده در این راه به فرد کمک بسیاری می کند اما از یاد نبریم خود فرد بیمار حتماً باید شرایط بهبودی را بپذیرد و بعد از پذیرش وارد این راه شود در غیر این صورت هیچ کدام این راهها به نتیجه مورد نظر و هدف نهایی یعنی بهبودی ختم نمی شود.
بگذارید یک ماجرای خیلی نزدیک درباره یک فرد معتادی که اعتیاد شدید به مواد مخدر (هروئین و..) داشت را مختصراً بگویم. در این دوره نوین و جهانی که با سرعت هر چه بیشتر دچار تغییر و تحول بوده و هست، به مواد مخدر صنعتی روی آوردن خود مزیدی بر علت است. روی آوردن به این نوع مواد مخدر شرایط زندگی را سخت تر از همیشه کرد اما جالب بود، شریک زندگی اش که به شدت تحت فشار بود هنوز او را ترک نکرده بود با اینکه از بیرون هر که می نگریست وارد نصیحت همیشگی میشد (این زندگی را هرچه زودتر تمام کن خود را نجات بده) آیا ما با نجات خود کار درست و بجا کرده ایم؟ پس کمک به هم نوع چه می شود؟ اینجاست که باید به بیمار بودن این افراد پی ببریم، این جاست که می توانیم مددکار گونه کمک برسانیم… شاید بتوانیم افرادی که ناخواسته دچار این دردسر و تاریکی شده اند را نجات دهیم. کوتاه میگویم همسر فرد معتاد شرایط زندگی را برای او آرام می کرد، فشار را تحمل می کرد ولی هنوز به طور قطع راضی برای طرد او نبود. خیلی مهم است فرد معتاد را جسماً و روحاً از خود بدانیم… او هنوز انسان است و حکم حیات دارد پس همکاری کنیم. مطمئناً راهی پیدا می شود در این راه پر آشوب راه را برای او هموار کنیم پس به جای دیوار کشیدن و جداکردن او از انسانهای دیگر و طرد کردن وی، قبل از اینکه او را به مکان امن خود که همان مکانهای سیاه و پر از تباهی است بفرستیم، بزرگترین هدیه زندگی را به او بدهیم، او را به طرف خود و زندگی جلب کنیم. در ترک این بیماری توجه صرف به جنبه های فیزیکی کاری بیهوده است چرا که جنبه های جسمی و فیزیکی اعتیاد به هیچ عنوان مشکل اصلی ما نیست و تنها یک قسمت کوچک از بهبودی بیماری اعتیاد است. معتادین یا دوستان بیمار ما بیشتر اوقات برای پرکردن خلاء درونی خود همواره به دنبال راه حل هایی در بیرون از خود هستند برخی از آنها برای بدست آوردن یک احساس خوب نسبت به خودشان و یا برای کنار آمدن با زندگی اطراف خود به مواد مخدر پناه می برند. این شیوه را باید تغییر داد یعنی دید فرد معتاد به زندگی و اطراف باید تغییر کند؛ برای بهبودی بیمار معتاد باید برنامه درست کنیم، برنامه ای درمانی به نام بهبودی، بهبودی باید از مکان زندگی فرد معتاد شروع شود، دیدمان را نسبت به آنها خراب تر نکنیم، شرایط ویران را ویرانتر نکنیم.
اعتیاد فرد را از خانواده و کانون گرم آن، از شغل، سمت (چه بسا کس را دیدم که بهترین سمت بانکی را داشت بدلیل اعتیاد به مواد مخدر قرص روان گردان از کار بیکارشد) از اعتبار درون جامعه و از دست دادن اعتبار شخصیتی و روحی می کشاند، اعتیاد به عنوان یک آسیب اجتماعی هیچ گاه به طور کامل ریشه کن نخواهد شد اما با تدبیر اندیشه و تلاشی مخلصانه حداقل می توان آن را به کنترل در آورد. در این راستا تلاش ما براین است تا با ارتقاء سطح آگاهی از اقشار مختلف جامعه پیشگیری از اعتیاد را به درمان معتادین مقدم بدانیم.
اعتیاد پایان یک داستان به نام زندگی نیست. اعتیاد ممکن است مزمن وخوف آور باشد به درک جامعه اما، از بعدی دیگر نگاه کنیم شاید هنوز راهی باشد برای دریافت ارزش های زندگی. درک اینکه ما انسانها هنوز نفس می کشیم و نباید شرایط سخت زندگی را سخت تر کنیم.
محبت ایجاد شرایط همیاری با معتادین در محیط خانواده، هم صحبتی (گاهی اوقات برای اطرافیان بی فایده بیاید ولی در بیشتر موارد موثر است) تغییر محیط زندگی، به نوعی رنگ زندگی را تغییر دهید، استفاده از متخصصین ترک اعتیاد و مشاوران، از کسانی که خود روزی در این راه بوده اند ولی حالا ترک کرده اند و می توانند بهترین مشوق برای ترک باشند.
به معتادین دست کمک دهید حداقل به آنهایی که واقعاً نا خواسته توسط درک اشتباه و امتحانی نادرست به این راه افتاده اند. به کسانی که هنوز در اطراف خود معنایی از رنگ زیبای زندگی را دارند می توانند بچشند و به دلیل نبود برنامه و شرایط بهبودی و یک دوست آگاه تنها مانده اند، فراموش نکنیم دراین مسیر، این فرد بیمار است که باید بخواهد که از این بیماری مزمن رهایی یابد. همانطور که در بالا داستان فرد معتادی را گفتم که صاحب یک شریک زندگی صبور بود در پایان باید بگویم این خود فرد بیمار بود که خواست از این بیماری رهایی یابد، شرایط سختی را تحمل کرد خود را سرزنش کرد در اطراف خود به دنبال محبت گشت خود را نابود شده دید اما چیزی که او را نگاه داشت عشق به زندگی اش به همسرش به فرزندانش بود که هنوز او را پدری مهربان و قهرمان میدیدند که باعث تغییر و تحول بزرگی در زندگی اش شد. همسرش که سختی زیاد کشید بارها تا پای جدایی رفت، اصرار به جدایی کرد ولی باز قول هایی که از جانب خود به همسرش میداد واقعا چه چیز باعث شد این داستان به جدایی و تباهی بیشتر این بیمار ختم نشود؟ زندگی،اعتماد،اراده هایی که شاید عملی نمی شوند و هر بار شکسته می شود اما دوباره به وسیله کانونی به نام کانون خانواده از نو پا می گیرد. نمی خواهم خیلی نیمه پر لیوان را ببینم و خوشبینانه سخن بگویم اکثریت را نمی توان ولی اقلیتی را می توان با نشان دادن این پارامترها که در زندگیشان موجود است نجات داد، برای آنها راهی پر از امید بسازیم. شرایط رفاهی فراهم کنیم، محیط سالم همراه با آگاهی و کمک به وسیله مددکاران و روان شناسان، شرایط کاری و اشتغال فراهم کنیم، آنها را در این راه پر محنت طرد نکنیم.
زندگی پر از فراز و نشیب است. هنوز چیزی پایان نگرفته چیز تازه ای رخ میدهد. دوست بیمار با حل یکسری از این مشکلات باید قدمهای با ثبات تری بردارد. باید دید محکمتری نسبت به عوامل داشته باشد نباید دیگر با هر دلیلی بلغزد، رمز موفقیت در توکل به معبود و دعا و اراده است، در عشق و محبت در تعهد و انسانیت است.

الناز عبد اللهی نوده / مددکار اجتماعی

http://iraniansocialworkers.ir/site/?p=5380


نشانی مطلب در وبگاه اولین سایت مددکاری اجتماعی ایران:
http://socialworkeriran.ir/find-1.19.5104.fa.html
برگشت به اصل مطلب